آیلین خانومآیلین خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

گل پونه ی دشت امیدم آیلین بانو

حلقه ی گوشواره

در حال حاضر در سن دو ماه و دو هفته گی هستم... دیروز عصر باباجون به اصرار مامان جون واسه من نوبت دکتر گرفت تا گوشامو سوراخ کنن و بتونم  گوشواله خوشتل بندازم ....عزیز جون واسه تولدم  گوشواره خریده بود ، عمو اسدالله هم بازم واسم گوشواره خریده بودن... از اونجایی که همه به مامان و بابا میگفتن دخملی شما شبیه پسراس مامان جون بدش میومد دوست داشت گوشواره بندازم تا کسی دیگه نگه فرشته ی مامان بابا پسره .....امروز عصر یعنی روز سه شنبه ساعت هفت و نیم نوبت دکترم بود ..مطب دکتر خلوت بود..مامان رویا اصلا دلش نمیومد گریه مو ببینه منو داد دست آقای دکتر و خانمشون... بعد از کلی جیغ و گریه بالاخره گوشواره اولیه تو گوشم رفت ولی امان از دل مامان جووو...
19 آبان 1394

اولین واکسن

روز دوشنبه یازده آبان نود و چهار منو مامان رویا و خاله جون زینب باهم رفتیم واکسن دوماهگیمو زدم . البته هشتم آبان باید میرفتیم واسه واکسن ،متاسفانه اون روز جمعه بود و از طرفی فقط روزای دوشنبه و چهارشنبه نی نیا رو واکسن میزدن ماهم مجبور بودیم یازدهم بریم .....خیلی شلوغ بود ولی بالاخره نوبتمون شد ماما به ماماجون گفتش که دخملتون خوب وزن گرفته و خیلی خوب هم قد کشیده بس که مامان جونم بهم میرسه قدم شصت و یک و وزنم هم پنج کیلو و ششصد بود.و اما واکسن.......   وقتی میخواستن واکسنمو بزنن خواب بودم ماما بینیمو گرفت منم دیگه نفسم بالا نمیومد بیدال شدم ، واکسنمو که زد بعد از چند ثانیه درد رو حس کردم یهو صدای جیغم تموم نی نیا رو وحش...
11 آبان 1394
1